در آستانه هشتم مارس، روز جهانی زنان، به این پرسش فکر میکنیم که دستآوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» برای زنان چه بوده است؟
حضور گسترده زنان در جنبش «زن زندگی آزادی» نه تنها ایرانیان را متعجب کرد بلکه باعث تعجب و شگفتی بینالمللی نیز شد. دستآوردهای این جنبش برای زنان ایران و جنبش دموکراسیخواهی در ایران چه بوده است؟
این جنبش با درآمیختن مبارزه علیه هر گونه تبعیض و بیعدالتی و دفاع از حقوق همه شهروندان بدون توجه به جنسیت، تعلق اتنیکی، مذهب و عقیده آنان، تعاریف فمینیستی جنبشهای اجتماعی را در دل خود داشت.
توجه به تبعیضهای چند لایحه و حضور زنان در تجمعات شهرهای کوچک و غیر مرکزی در این اعتراضات بسیار پررنگ بود. به همین دلیل زنان به حق به سردمدار این جنبش بدل شده و با مبارزه علیه اعدام و دفاع از حق زندگی، عزم راسخ خود را در مبارزه علیه استبداد به اثبات رساندند.
به طور خاص میتوان به سه دستاورد جنبش مهسا در سه حوزه متفاوت اشاره کرد:
۱- عرصه داخلی: زنان ایرانی از جنبش تنباکو تا جنبش «زن، زندگی، آزادی» نقشی فعال در اعتراضات علیه استبداد داشتهاند اما هر بار با تقلیل دادن خواستههای زنان و کوچک شمردن آنها در مقابل سایر مطالبات مردان سیاست، این زنان بودند که مجبور به سکوت شدند.
از قرار گرفتن کنار مجانین در مشروطه تا از دست دادن حقوق اساسی پس از انقلاب ۵۷، هر بار به زنان گفته شد: «فعلا مسایل مهمتری وجود دارد.»
در جنبش «زن، زندگی، آزادی» با وجود تسلط گفتمان مردسالاری در سیاست، زنان حاضر به عقبنشینی و سکوت نشدند.
زنان ایرانی پس از سالها هویت اجتماعی و سیاسی خود را بازیافتهاند و اکنون نسل جوان زنان حقوق و آزادیهای خود را بر سایر خواستهها مقدم میداند و آن را متضاد با سایر ارزشهای دموکراسی همچون آزادی و عدالت نمیبیند.
نمونه عینی این رویکرد، نرفتن به کافههایی است که تذکر حجاب میدهند و تاکید میکنند به فکر جیب ما باشید!
زنان این بار آزادی خود را قربانی دیگران نمیکنند.
۲- عرصه بینالمللی: جمهوری اسلامی از روزهای اول پس از انقلاب در حال تصویر سازی از زن مورد تایید خود و تعریف الگوی زن مسلمان ایرانی بوده است. در بسیاری از نهادهای بینالمللی، زنان با پوشش چادر به عنوان نماینده زن ایرانی حاضر شدند و سیاستمداران زن را با روسری به ایران دعوت کردند. زن ایرانی تبدیل شد به زنی که خود حجاب را انتخاب کرده و از آن راضی است!
روسریسوزان زنان ایرانی در جنبش «زن، زندگی، آزادی» به نماد نفرت آنها از حجاب اجباری و استبداد دینی تبدیل شد و سیاستمداران و به ویژه فمینیستهای غربی که حجاب را بخشی از فرهنگ و مد در ایران میدانستند، شوکه کرد.
اکنون بیش از هر زمان دیگری مشخص است زنانی که از طرف حکومت در مجامع بینالمللی شرکت میکنند، نماینده جمهوری اسلامی هستند نه نماینده زنان ایران.
۳- اپوزیسیون: سالهاست ضد زن بودن و مخالفت با حقوق زنان با نام جمهوری اسلامی گره خورده است اما پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» گنداب مردسالاری سکولار در میان مخالفان جمهوری اسلامی بیش از هر زمانی نمایان شد.
وقتی دختران شجاع ایرانی در خیابانهای کشور با وجود خطرات جانی و احتمال بازداشت و مرگ، حجاب از سر و تن برداشتند، بسیاری از مخالفان حکومت آنها را «پرستو» (اصطلاحی برای توصیف زنانی که با نهادهای امنیتی در ارتباطند تا برای سوژههای مورد نظر پروندهسازی کنند) نامیدند؛ با این استدلال که زن ایرانی با حیا و عفیف است و از آزادی پوشش فقط و فقط به دنبال برداشتن روسری است نه چیزی بیشتر.
این نگاه عمیق مردسالاری سکولار در اپوزیسیون، از روزهای اول جنبش با شکل دادن شعار «مرد، میهن، آبادی» و مخالفت با اصطلاح «انقلاب زنانه» آغاز شد و با پرستو نامیدن زنانی که خارج از استاندارهای آنها هستند، ادامه یافت.
پذیرفتن این واقعیت که مردسالاری تنها ریشه در مذهب ندارد بلکه سنتی به وسعت تاریخ است، دستآورد بسیار ارزشمندی برای جنبش ژینا است.
از این رو انقلاب پیش رو و قوانین در ایران آینده، بدون در نظر گرفتن حق برابر برای زنان و برابری جنسیتی امکانپذیر نیست و زنان نه تنها به دلیل سایر اولویتها خواستههای خود را قربانی نکرده و سکوت نمیکنند بلکه در مقابل مردسالاری چه در لباس آخوندها و چه در قامت کت و شلوار پوشان اپوزیسیون، مقاومت خواهند کرد.