گفتن دروغهای مصلحتی والدین به کودکان، چه درباره پنهان کردن شکلات در کابینت چه داستانهای خیالی در مورد «قدرت هویج»، رفتاری آشنا در بسیاری از خانوادههاست اما آیا این دروغهای به ظاهر بیضرر، در بلندمدت به اعتماد و رشد عاطفی فرزندان آسیب نمیزنند؟
ربکا براون، پژوهشگر ارشد موسسه یوهیرو دانشگاه آکسفورد، در مقالهای در کانورسیشن به این موضوع میپردازد که دروغهای کوچک والدین اگرچه در لحظه، ممکن است کار را برای آنها راحتتر کند اما میتواند پیامدهای نگرانکنندهای داشته باشد.
به گفته او، حتی وقتی والدین با نیت خوب به کودکان میگویند خوردن هویج باعث دید بهتر در تاریکی میشود تا آنها را به خوردن سبزیجات تشویق کنند، باز هم باید درباره تاثیر این دروغهای به ظاهر بیضرر بر کودکان بیشتر فکر کرد.
این پژوهشگر که در زمینه اخلاق کاربردی و فلسفه پزشکی تخصص دارد، با اشاره به نمونههای دیگری از دروغهای والدین مینویسد که گاهی والدین با نیت مثبت به کودکان وعده میدهند که با خوردن غذای سالم قدرتهای ویژهای به دست میآورند اما: «اگرچه این وعدههای شیرین ممکن است در کوتاهمدت به شکلگیری عادتهای خوب در کودک کمک کند ولی پیامدهای بلندمدت آن چندان روشن نیست.»
به باور براون، در مواجهه با موضوعات دشوارتر مانند مرگ یا بیماری نیز والدین اغلب ترجیح میدهند با پنهان کردن حقیقت، فرزندان خود را از غصه خوردن دور نگه دارند. هر چند گفتوگو با کودکان درباره چنین مسائلی دشوار است و شاید پنهان کردن واقعیت راهحل سادهتری به نظر برسد اما پیش از آن که دروغ گفتن به عادتی همیشگی در تربیت فرزندان تبدیل شود، باید به دنبال راههای بهتری برای گفتوگو با آنها بود.
انواع دروغگویی
دروغ به معنای گفتن چیزی است که میدانیم درست نیست و هدف از آن گمراه کردن دیگران است اما همه موارد به این سادگی نیستند.
وقتی میگوییم «از آسمان سیل میبارد» یا «آنقدر گرسنهام که میتوانم یک اسب را بخورم»، قصدمان فریب کسی نیست بلکه میخواهیم شدت بارش باران یا گرسنگی خود را نشان دهیم.
دروغ سفید و دروغ مصلحتی
گاهی دروغها نیت مثبت دارند، مانند دروغهای سفید که برای حفظ روابط اجتماعی گفته میشوند. مثل تعریف از لباس کسی برای دلخور نشدنش یا دروغهای مصلحتی که در خدمت اهداف بزرگتری مانند حفظ آرامش جامعه هستند.
همه دروغها به قصد فریب نیستند: گاهی برای این که کسی حقیقت را باور کند، مجبوریم خلاف واقع بگوییم. مانند داستان بِن که همیشه دارچین و جوز هندی را اشتباه میگیرد. او عاشق دارچین است اما فکر میکند از آن متنفر است.
سالی که این را میداند، وقتی نان دارچینی به بن تعارف میکند، میگوید: «حتما از این خوشت میآید. پر از جوز هندی است.»
دستکاری حقیقت
براون مینویسد نوع دیگری از فریب وجود دارد که در آن دروغی گفته نمیشود بلکه بخشی از واقعیت در آن پنهان میماند.
برای نمونه وقتی کسی میپرسد آیا آن پنیر کپکزدهای را که نگه داشته بودم خوردی و ما در جواب میگوییم که من پنیر خامهای را بیشتر دوست دارم، با گفتن یک حقیقت بیربط، از پاسخ مستقیم طفره رفتهایم.
به این شیوه فریب که با حذف بخشی از واقعیت یا گفتن حقیقتی نامربوط انجام میشود، «دستکاری حقیقت» میگویند.
به باور براون، دروغهایی که والدین به فرزندانشان میگویند، معمولا از این جنس نیست.
دروغ گفتن میان بزرگسالان امری رایج است و گاه ناگزیر به نظر میرسد. هر چند فیلسوفانی مانند امانوئل کانت با گفتن هر گونه دروغی، حتی در شرایط بحرانی مخالفاند اما حتی اگر چنین سختگیر نباشیم، باز هم دروغ گفتن به کودکان موضوع نگرانکنندهای است.
بزرگسالان معمولا در تعامل با یکدیگر، آگاهانه و با سنجیدن شرایط دروغ میگویند اما وقتی پای کودکان در میان است، این دروغها بیمحابا و بدون توجه به پیامدهای آن گفته میشود.
مشکل اینجاست که بزرگترها نه فقط در شرایط بحرانی، بلکه برای مسائل پیش پا افتاده هم به کودکان دروغ میگویند. گاهی برای فرار از توضیح دادن، گاهی برای جلوگیری از گریه و بیتابی و گاهی فقط برای این که کارها سریعتر پیش برود یا بچهها حرفشنوی داشته باشند.
برخی از این دروغها میتوانند آسیبزا باشند. برای مثال وقتی به کودک میگویند اگر حرف گوش نکند، پلیس میآید و او را میبرد. بچههای کوچک هنوز قدرت تشخیص درستی و نادرستی چنین حرفهایی را ندارند و نمیتوانند بفهمند این تهدیدها واقعی نیستند.
چرا نباید به کودکان دروغ بگوییم؟
شاید به نظر برسد گفتن دروغهای کوچک به کودکان مشکلی ندارد اما پیامدهای مهمی برای این ماجرا وجود دارد:
- خدشهدار شدن اعتماد
کودکان دیر یا زود متوجه دروغهای ما میشوند. وقتی این اتفاق میافتد، اعتمادشان به ما، بهویژه به عنوان والدین، آسیب میبیند. این بیاعتمادی میتواند در آینده به مشکلات روانی و اجتماعی منجر شود.
- اختلال در رشد طبیعی
گاهی برای این که کودک ناراحت نشود یا گریه نکند به او دروغ میگوییم اما این دروغهای به ظاهر مهربانانه، فرصت یادگیری را از او میگیرند. کودک باید بیاموزد چطور با ناامیدی و ناکامی کنار بیاید و احساساتش را مدیریت کند.
- بیاحترامی به شخصیت کودک
کودکان هم انسان هستند. همانطور که به بزرگسالان احترام میگذاریم و به آنها دروغ نمیگوییم، باید به کودکان هم احترام بگذاریم. نمیتوانیم طوری رفتار کنیم که انگار درک و باورهای آنها اهمیتی ندارد.
بازنگری در رفتار
وقتی تصمیم میگیریم به کودک راست بگوییم، ناچار میشویم درباره رفتارهایمان فکر کنیم. برای مثال چرا واقعا نمیخواهیم کودک کارتون ببیند یا به زمین بازی برود؟
والدین قدرت زیادی بر فرزندانشان دارند و باید مسئولانه از آن استفاده کنند.
راستگویی ما را وادار میکند درباره شیوههای کنترل فرزندانمان و درست یا نادرست بودن آنها بیشتر فکر کنیم.
پرورش فرزندان کار آسانی نیست و گاهی دروغ گفتن سادهترین راهحل به نظر میرسد اما اگر میخواهیم فرزندانمان در مسیر درست رشد کنند، باید با آنها صادق باشیم.
پس دفعه بعد که کودک سهسالهتان شکلات خواست، به جای این که بگویید شکلات تمام شده، با مهربانی توضیح دهید که چرا نمیتواند همه شکلاتها را یکجا بخورد.
این گفتوگوی صادقانه هر چند دشوارتر است اما به رشد و تربیت بهتر فرزندان کمک میکند.