سیامک نمازی، زندانی دوتابعیتی ایرانی-آمریکایی در اوین، در یادداشتی در روزنامه نیویورک تایمز از رییسجمهوری آمریکا خواست به کابوس حبس او، باقر نمازی، پدرش که او هم در ایران است و در دوران حبس چند عمل جراحی را پشت سر گذاشته و دیگر زندانیان دوتابعیتی در شرایط مشابه او، پایان دهد.
مدت حبس سیامک نمازی در ایران از هر زندانی ایرانی-آمریکایی دیگری طولانیتر بوده است.
نمازی در یادداشت خود چنین نوشته است:
خطر فرجامخواهی علنی را به جان خریدن در عین محبوس بودن در قفس زندان بدنام اوین، در شرح شدت درماندگی من کافی است. من حدود دو هزار و ۵۰۰ روز از بهترین و مفیدترین روزهای زندگیام را رنج کشیدهام و آنها را پشت میلههای زندان از دست دادهام. حالا اما مجبورم زبان بگشایم چون فکر میکنم دولت بایدن به شکل حیرتآوری از نجات آمریکاییهای رنجکشیده در ایران ناکام مانده است. اگر رییسجمهور بایدن سریعا مداخله نکند، ممکن است ما (زندانیان دوتابعیتی محبوس) تا آیندهای نامعلوم در این ورطه باقی بمانیم.
من در اکتبر سال ۲۰۱۵ زندانی و در دادگاهی غیرعلنی به ۱۰ سال حبس محکوم شدم. قاضی دادگاه رأی داد که فعالیتهایی همچون سخنرانی در گردهمایی، داشتن فلوشیپ در اتاق فکرهای واشینگتن و حتی ارتباط با مجمع اقتصاد جهانی برابر با تلاش برای براندازی حکومت [جمهوری اسلامی] در همکاری با دولت خارجی متخاصم- ایالات متحده- است. یک هیأت بازرسی سازمان ملل متحد دستگیری مرا «خودسرانه» خواند. دولت آمریکا و سازمانهای حقوقبشری بیشماری مرا رسما بیگناه اعلام کردهاند و با گروگان خواندن من، خواستار آزادی فوری من شدهاند اما ...
اما حقیقت زشت آن است که ایران تنها در صورتی زندانیان را آزاد میکند که در قبالشان چیزی کافی بگیرد. منتقدان بدون جایگزینی شدنی، ارائه هر راه چاره را رد میکنند. با این حال به نظر میرسد رییسجمهور بایدن، صدور اجازه برای از سر گرفتن معاملهای برای آزادی ما را عاملی میبیند که انجام آن هزینه سیاسی اجتنابناپذیری خواهد داشت. ایران نیز فارغ از چنین محاسبات سیاسیای، خواستههای بیشتری از آنچه کاخ سفید بتواند آنها را تاب بیاورد، طلب میکند.
چنین «دینامیک فاجعهباری» باعث شده که لقب طولانیترین زمان حبس برای یک آمریکایی در ایران در طول تاریخ، نصیب من شود. وضعیت باقر نمازی، پدر من، یک مقام بازنشسته صندوق کودکان سازمان ملل متحد، یونیسف هم آنچنان دستکمی از من ندارد. مراد طاهباز، فعال محیط زیستی و عماد شرقی تاجر هم همچنان زندانیاند.
کمی بیش از یک سال پیش، هر چهار نفر ما دلیل خوبی برای خوشبینی داشتیم و اینکه این بلا در نهایت به پایان میرسد. امیدی فراگیر وجود داشت که مذاکرات برجام برای بازگرداندن ایران و آمریکا به توافق هستهای موفقیتآمیز خواهد بود. دولت بایدن هم گفته است دستیابی به توافق هستهای با ایران بدون توافقی درباره گروگانها بهسختی قابل تصور خواهد بود.
البته این رویکرد درستی بود اما چشمپوشی کردن از فرصتی برای رهاندن ما به دلیل اینکه مذاکرات برجام دچار ایستایی شده است، درست نیست.
تابستان پیش (تابستان ۲۰۲۱)، تهران ادعا کرد با واشینگتن به خطمشی توافقی برای آزادی ما دست یافته است. ظاهرا در چنین توافقی، آزادی ما با تبادل زندانی و آزاد کردن دارایی ایران در کره جنوبی ممکن بود. ایران بارها به این «تبادل انساندوستانه» فوری اظهار تمایل و کاخ سفید را به دستدست کردن در این زمینه متهم کرد.
روایت ایران اما بیشک تحریفشده است. واشینگتن میگوید چنین توافقی هرگز نهایی نشده است اما تا جایی که من میتوانم از پشت میلههای زندان حدس بزنم، دولت بایدن وضعیت اسفناک زندانیان آمریکایی در ایران را نادیده گرفته و آزادی ما را به اینکه نتیجه مذاکرات هستهای غیرقابلپیشبینی، چطور از آب دربیاید وابسته کرده است.
اما اصل این است که توافقی برای نجات شهروندان در خطر، باید بر سرنوشت توافق هستهای مقدم باشد. چنین اقدام هوشمندانهای همچنین منطقی است چون حسننیتی را که مذاکرات هستهای به شدت نیازمند آن است، به آن تزریق میکند.
تنها نتیجهگیری من از اوضاع این است که با اراده سیاسی محکمتر و شجاعت به خرج دادن کاخ سفید، ما میتوانستیم و باید یک سال پیش به آمریکا بازمیگشتیم.
به جای آن اما احساسات ما و خانوادههایمان در عمل، هر بار که دیپلماتها به خطا فکر کردند این بار مذاکرات هستهای ثمر میدهد، دستخوش تلاطم شد. رنجی بالاتر از این برای یک زندانی وجود ندارد که با چشمانداز قریبالوقوع آزادیای که هرگز تحقق نخواهد یافت، بر سر چشمه برده و تشنه بازگردانده شود. دردی بزرگتر از تن در دادن به امید، تنها برای اینکه دیگر بار از چنگتان ربوده شود، نیست.
اگر مذاکرات هستهای- که حالا به دستگاه نمایش علایم حیاتی بند است- بدون اینکه آمریکا آزادی ما را تضمین کند از دست برود، تکلیف چیست؟
ممکن است دولت بایدن واقعا فکر کند در چنان حالتی میتواند ایران را برای آزادی ما به پذیرفتن مواردی دیگر -غیر از آنچه میخواهد- وادارد اما این قماری بزرگ است. همانطور که رییسجمهور بایدن -بهویژه در مورد شخص من- شاهد بوده است در چنین مواردی آزادی به تعویق انداختهشده به راحتی میتواند به آزادی از دست رفته مبدل شود.
من مشمول توافق [معاوضه] گروگان دولت باراک اوباما با ایران نشدم.در ژانویه سال ۲۰۱۶، دیگر زندانیان آمریکایی به سلامت به ایالات متحده بازگشتند حال آنکه من به حال خود رها شدم تا پشت میلههای زندانی بهشدت امنیتی، بپوسم.
من اغلب در اتاقی به اندازه یک کمد و خالی از اثاثیه بودهام. روی زمین میخوابیدم و غذایم از زیر در، مانند سگ، به دستم میرسید. ۲۷ ماه تحقیرهایی را که زبان از گفتن آن قاصر است تحمل کردم و تا زمان انتقال به بند عمومی، در کنج آن جهنم روزگار گذراندم.
جان کری که آن زمان وزیر امور خارجه بود، فکر کرد فرصت دیگری برای آزادی من خواهد داشت اما امید ما زمانی به وحشت بدل شد که پدرم را -که آن زمان ۷۹ ساله بود- به سلول انفرادی انداختند.
گرچه من و پدرم تنها با چندین متر فاصله از هم عذاب میکشیدیم اما برای یک سال از تماس با یکدیگر محروم شدیم. من تنها خبر داشتم که فشار شرایط غیرانسانی به بستری شدن چندباره او منجر شده است. دو سال زندان و بیش از یک عمل جراحی قلب زمان برد تا او به یک مرخصی پزشکی فرستاده شود.
متأسفانه تغییرات در کاخ سفید هم گشایشی حاصل نکرد. دولت دونالد ترامپ هم توافقی برای آزادی برخی زندانیان آمریکایی انجام داد و ما را به حال خود رها کرد.
آقای بایدن! التماس میکنم جان زندانیان آمریکایی بیگناه را به سیاستهای واشینگتن اولویت دهید و تصمیمهای دشوار لازم را اتخاذ کنید تا همه ما را فورا آزاد کنید. انتقادهای سیاسی اجتنابناپذیر خواهد بود حال آنکه رنج بهدرازا کشیده و مرگ احتمالی گروگانها در ایران غیرقابلاجتناب نیست. تصور اینکه پدر ۸۵ ساله من انتظار فرصتی دیگر برای رهایی را تاب بیاورد، دشوار است.
به این کابوس پایان دهید!